http://amirsum.ParsiBlog.comاميدParsiBlog.com ATOM GeneratorThu, 28 Mar 2024 14:20:06 GMTاميد خسروي10110tag:amirsum.ParsiBlog.com/Posts/43/%d8%af%d8%b1+%d8%ae%d9%88%d8%a7%d8%b3%d8%aa+%d9%87%d9%85%d9%83%d8%a7%d8%b1%d9%8a../Thu, 12 Sep 2013 13:50:00 GMTدر خواست همكاري..<div dir='rtl'><p><span style="font-size: medium;">سلام خدمت دوستان من براي درست کردن اين وبلاگ نياز به يه همکار خوب وحر فه اي دارم اگر مايلديدبه اين شماره پيامک بفرستيد<span style="color: #ff0000;">09374584201<span style="color: #ff0000;"><span style="color: #ff0000;"><span style="color: #000000;"><span style="color: #ff0000;"><span style="color: #000000;">سوالات رايج مربوط به موبايل:<br /><br /><a id="irc_mil" style="border-width: 0px;" href="http://www.google.com/url?sa=i&rct=j&q=%D9%87%D9%85%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DB%8C&source=images&cd=&cad=rja&docid=4He70bPqo5dK2M&tbnid=OGrMaBjZpRFIyM:&ved=0CAUQjRw&url=http%3A%2F%2Fyektatak.com%2F%25D9%25BE%25DB%258C%25D8%25B4%25D9%2586%25D9%2587%25D8%25A7%25D8%25AF-%25D9%2587%25D9%2585%25DA%25A9%25D8%25A7%25D8%25B1%25DB%258C%2F&ei=iYcxUsOJM9OGswbYjYGYAw&psig=AFQjCNFDeoBaBsORxXxcQQjSvat2dR0Hig&ust=1379064060643980"><img id="irc_mi" style="margin-top: 63px;" src="http://yektatak.com/wp-content/uploads/2013/07/hamkari1.gif" alt="" width="400" height="267" / onload="ResetWH(this,470);"></a>منتظرم</span></span></span></span></span></span></span></p></div>اميد خسرويtag:amirsum.ParsiBlog.com/Posts/42/%d9%85%d8%b1%d8%a7%d8%ad%d9%84+%d9%be%d8%b0%d9%8a%d8%b1%d8%a7%d9%8a%d9%8a+%d9%88+%d8%ae%d8%af%d8%a7%d8%ad%d8%a7%d9%81%d8%b8%d9%8a+%d8%a7%d8%b2+%d9%85%d9%87%d9%85%d8%a7%d9%86+%d8%af%d8%b1+%d8%a7%3f%d8%b1%d8%a7%d9%86+%2f%d8%b7%d9%86%d8%b2/Sun, 18 Aug 2013 20:36:00 GMTمراحل پذيرايي و خداحافظي از مهمان در ا?ران /طنز<div dir='rtl'>مراحل پذيرايي از مهمان در ا?ران:1- تعارف همراه اصرار فراوان2- قسم دادن مرده و زنده طرف مقابل3- توسل به زور بدين شرح که ميوه يا غذاي مورد نظر رو طي يک اقدام آکروباتيک به لبت نزديک ميکنن و ميگن ديگه دهني شد بايد بخوري4- "ايجاد حس ترحم در مهمان ، ميگن "يعني تو فک ميکني ما بدبختيم که هيچي خونه ما نميخوري ؟5- تير خ?ص: بخور حيفه ، اگه بمونه مجبوريم دور بندازيم ! مراحل خداحافظي از مهمان:1- علامت دادن خانم مهمان به همسرش با سر و چشم2- برخواستن آقاي مهمان و صداکردن همسرش و گفتن خوب ديگه ما رفع زحمت كنيم؛ اصرار مجدد براي حفظ مهمان توسط صاحبخونه3- ادامه صحبتها تا دم در؛ گفتن خداحافظي چند بار4- بوق زدن و دست تکون دادن5- مشاهده رفتن مهمان تا هنگام خروج از کوچه :))))))</div>اميد خسرويtag:amirsum.ParsiBlog.com/Posts/41/%d8%a2%d9%81%d8%b1%d9%8a%d9%86%d8%b4+%d8%b2%d9%86+%d8%af%d8%b1+%d8%a7%d8%af%d9%8a%d8%a7%d9%86+%d8%a7%d9%84%d9%87%d9%89/Sun, 11 Aug 2013 17:16:00 GMTآفرينش زن در اديان الهى<div dir='rtl'><p style="text-align: justify; margin: 0cm 0cm 10pt; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">كتاب: دايرة المعارف تشيع، ج </span><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">8</span><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">، ص </span><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">492 -</span><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;"> نويسنده: خديجه بوترابى </span></p>
<br><p style="text-align: justify; margin: 0cm 0cm 10pt; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">زن در آفرينش در بعد روحى و جسمى از همان گوهرى آفريده شده كه مرد آفريده شده است و هر دو جنس در جوهر و ماهيت يكسان و يگانه‏اند و تمايز و فرقى در حقيقت و ماهيت ميان زن و مرد نيست. قرآن به صراحت از اين حقيقت پرده برمى‏دارد: يا ايها الناس اتقوا ربكم الذى خلقكم من نفس واحدة و خلق منها زوجها... اى مردم از پروردگارتان كه شما را از نفس واحدى آفريد و جفتش را (نيز) از او آفريد و از آن دو زنان و مردان بسيارى پراكنده كرد، پروا داريد (نساء، 1)، هو الذى خلقكم من نفس واحدة و جعل منها زوجها ليسكن اليها او است آن كس كه شما را از نفس واحدى آفريد و جفت وى را از آن پديد آورد تا بدان آرام گيرد (اعراف، 189) . بنابراين زن در آفرينش از همان جوهر و گوهر مرد است و انديشه يكسانى و يگانگى ماهوى زن و مرد، انديشه قرآنى است كه از آيات الاهى به روشنى به دست مى‏آيد . تنها در اين زمينه نظر ديگرى است كه خلقت زن را از زائده خلقت مرد تصوير مى‏كند، ليكن در اين نظر به برخى از حاديث استناد شده است كه در حديثى از امام صادق (ع) مردود شمرده شده است. زراره مى‏گويد: از امام صادق (ع) از آفرينش حوا سؤال شد كه برخى مى‏گويند: خداوند حوا را از دنده پايين و چپ آدم آفريد، امام (ع) فرمود: خدا منزه و برتر است از اين نسبت، آن كس كه چنين مى‏گويد مى‏پندارد كه خداوند قدرت نداشت براى آدم همسرى از غير دنده‏اش بيافريند! علامه مجلسى مى‏گويد: «مشهور ميان مورخان و مفسران اهل سنت اين است كه حوا از دنده آدم آفريده شده و به اين معنا برخى از احاديث نيز دلالت دارد، ليكن اين حديث و احاديث ديگرى اين موضوع را رد مى‏كند...» . آنچه محقق است و قرآن بدان اشاره دارد زن و مرد براى زندگى دنيا و نيز براى بقاء نسل بشر مكمل يكديگر هستند، بدين صورت كه ماده اوليه اين محصول يا مصنوع از مرد است و اراده سازندگى آن از خداوند توانا ولى كارخانه آن يعنى دستگاه سازندگى انسان و زحمات بار آوردن آن در اختيار زن قرار دارد و جا دارد كه براى حفظ و سلامت اين كارخانه از دستبرد نامحرمان و خرابكاران، مقررات و دستورات لازمى هم صادر گردد. </span></p>
<br><p style="text-align: justify; margin: 0cm 0cm 10pt; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><strong><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">آفرينش زن در اديان الهى </span></strong></p>
<br><p style="text-align: justify; margin: 0cm 0cm 10pt; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">در تمام مذاهب و اديان الهى آمده است كه زن و مرد از «نفس واحده» آفريده شده‏اند. در عهد قديم آمده است: «پس خدا موجودات را آفريد، ليكن براى آدم معاونى موافق وى يافت نشد و خداوند خوابى گران بر آدم مستولى گرداند تا بخفت پس يكى از دنده‏هايش را گرفت و گوش در جايش پركرد و خدا آن دنده را زنى بنا كرد و او را نزد آدم آورد. </span></p>
<br><p style="text-align: justify; margin: 0cm 0cm 10pt; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><strong><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">زن در تاريخ و ملل گوناگون </span></strong></p>
<br><p style="text-align: justify; margin: 0cm 0cm 10pt; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">زن را يك موجود ضعيف و ناچيز به شمار مى‏آوردند. به دختران ارث نمى‏دادند و بعضى او را از افراد بشر و انسانيت به شمار نمى‏آوردند، فقط زنان را براى خدمت به مردان و اطفاى شهوت جنسى براى مردها نگاه مى‏داشتند. مرد مى‏توانست زنهاى متعدد بگيرد و يا طلاق بدهد . اگر زن مى‏مرد زن بگيرد ولى اگر شوهر مى‏مرد، زن حق ازدواج نداشت و از معاشرت در خارج هم ممنوع بود. در هند زن تابع شوهر بود و بعد از مردن او، ديگر حق ازدواج نداشت و بايد با جسد شوهر سوزانده مى‏شد... و در ايام عادت ماهيانه نجس و پليد و لازم الاجتناب بود . زن در ميان ملل قبل از اسلام حد وسط بين انسان و حيوان بود از او مانند انسان ضعيفى كه بايد به انسانهاى متوسط كمك بدهد استفاده مى‏شد. اعراب مشرك خشن، بى‏رحم متعصب دختران معصوم خود را زنده به گور مى‏كردند. تا وقتى كه خورشيد اسلام از پس ابرهاى تاريك عربستان طلوع نمود. پيغمبر اسلام (ص) پس از ارشاد كلمه توحيد با اشاره پروردگار در قرآن اول كارى كه كرد از اين عادت شوم اعراب جلوگيرى نمود، حضرتش به زنان و دختران احترام مى‏گذاشت و با تمام عظمتش به زنهاى پير سلام مى‏كرد و چنانكه شيعه و سنى نقل كرده‏اند، مكرر دست دخترش فاطمه سلام الله عليها را مى‏بوسيد و مى‏فرمود: «فاطمة بضعة منى من آذاها فقد آذانى و من آذانى فقد آذان الله» فاطمه پاره تن من است هر كس او را اذيت كند حقيقتا مرا اذيت كرده است و هر كس مرا اذيت كند خدا را اذيت كرده است.</span></p>
<br><p style="text-align: right; margin: 0cm 0cm 10pt; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><strong><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;"><a href="http://www.zolalenoor.blogfa.com/post-27.aspx"><span style="color: blue;">ابعاد وجودى زن </span></a></span></strong></p>
<br><p style="text-align: justify; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">كتاب: زن در آينه جلال و جمال صفحه</span><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">36 -</span><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;"> نويسنده: آية الله عبدالله جوادى آملى </span></p>
<br><p style="text-align: justify; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">لازم به ذكر است كه احكام واوصاف صنف زن از دو ديدگاه قابل مطالعه وبر دو قسم است : </span></p>
<br><p style="text-align: justify; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">قسم اول : راجع به اصل زن بودن او است كه هيچ گونه تفاوتى در طى قرون واعصار به آنها رخ نمى‏دهد. مانند لزوم حجاب وعفاف وصدها حكم عبادى وغير عبادى، كه مخصوص زن است وهرگز دگرگون نخواهد شد. وبين افراد زن هم هيچ فرقى در آن جهت مشترك زنان نيست. </span></p>
<br><p style="text-align: justify; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">قسم دوم : ناظر به كيفيت تربيت ونحوه محيط پرورش آن است كه اگر در پرتو تعليم صحيح وتربيت وزين پرورش يابند وچون مردان بيانديشند وچون رجال تعقل وتدبر داشته باشند تمايزى از اين جهت‏با مردها ندارند واگر گاهى تفاوت يافت‏شود، همانند تمايزى است كه بين خود مردها مشهود است. مثلا اگر زنان مستعد به حوزه‏ها ودانشگاههاى علمى راه يابند وهمانند طلاب ودانشجويان مرد به فراگيرى علوم ومعارف الهى بپردازند واز لحاظ جهان‏بينى وانسان شناسى ودنياشناسى وساير مسائل اسلامى، در دروس مشترك بين محصلين حوزه آگاهى كامل يابند ونحوه تعليم وتبليغ دينى آنان چون رجال مذهبى باشد، چه اين كه گروهى فعلا به بركت انقلاب اسلامى اين چنين‏اند، آيا باز هم مى‏توان گفت رواياتى كه در نكوهش زنان آمده واحاديثى كه در پرهيز از مشورت با آنها وارد شده وادله‏اى كه در نارسايى عقول آنان رسيده اطلاق دارد وهيچ گونه انصرافى نسبت‏به زنان دانشمند ومحققان از اين صنف ندارد وهمچون قسم اول موضوع همه آن ادله ذات زن از حيث زن بودن است؟ مثلا گفته‏هاى حضرت على...، در بيان وهن عقول زنان كه فرمود: </span></p>
<br><p style="text-align: justify; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">«يا اشباه الرجال و لا رجال، حلوم الاطفال و عقول ربات الحجال‏»</span></p>
<br><p style="text-align: justify; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">اى مرد گونه‏هاى نامرد، با آرزوهاى كودكانه! وانديشه زنان پرده نشين! </span></p>
<br><p style="text-align: justify; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">«اياك و مشورة النساء فان رايهن الى افن و عزمهن الى وهن..».</span></p>
<br><p style="text-align: justify; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">بپرهيز از مشورت با زنان، كه راى آنان ناقص وتصميم آنان سست است. </span></p>
<br><p style="text-align: justify; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">هيچگونه انصرافى از زنان محقق ودانشمند ندارد؟ وآيا مى‏توان گفت كه عقل آنان در بخش عقل نظرى، چون زنند وتنها به خاطر انوثت‏بدن آنها همتاى عقل كودكان مى‏باشد، واراده وتصميم وعزم آنها در بخش عقل عملى سست وناپايدار است. ويا آن كه اين تعبيرها به لحاظ غلبه خارجى است كه منشا آن، از تربيت صحيح است، كه اگر شرايط درست‏براى فراگيرى آنها در صحنه تعليم وتربيت فراهم شود حتما غلبه بر عكس خواهد شد ويا لااقل غلبه اى در كار نيست تا منشا نكوهش گردد. </span></p>
<br><p style="text-align: justify; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">خلاصه آن كه وهن عزم چون مساله حجاب وعفاف از احكام قسم اول نخواهد بود. هوشمندى ونبوغ برخى از زنان سابقه ديرين داشته وسبقت آنان در موعظت پذيرى سبت‏به مردها شواهد تاريخى دارد. وقتى اسلام به عنوان دين جديد در جاهليت دامنه‏دار حجاز جلوه‏كرد، تشخيص حقانيت آن از نظر عقل نظرى محتاج به هوشمندى والا، وپذيرش آن از جهت عقل عملى نيازمند به عزمى فولادين بوده است تا هرگونه خطر را تحمل نمايد. لذا كسى كه در آن شرايط پيش از ديگران مسلمان مى‏شد از برجستگى خاص برخوردار بوده وهمين سبقت، از فضائل او به شمار مى رفت. چون تنها سبق زمانى يا مكانى نبوده است كه معيار ارزش جوهرى نباشد بلكه سبق رتبى ومكانتى بود كه مدار ارج گوهر ذات خواهد بود. چنانكه سبق اسلام حضرت على... از فضائل رسمى آن حضرت به شمار مى‏رود. از اين رهگذر مى‏توان به هوشمندى ونبوغ زنانى پى برد كه قبل از همسران خود دين حنيف اسلام را پذيرفته وحقانيت آن را با استدلال تشخيص داده ودر پرتو عزم استوار به آن ايمان آورده‏اند. در حالى كه مردان فراوانى نه تنها از پذيرش آن استنكاف داشته ودر حقانيت آن ترديد داشتند بلكه براى اطفاء نور آن سعى بليغ مى‏نمودند گرچه طرفى نمى بستند. </span></p>
<br><p style="text-align: justify; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">مالك بن انس (179 -95ه.ق) در «موطا» خود چنين نقل مى‏كند كه عده‏اى از زنان در حالى اسلام آورده بودند كه شوهران آنها كافر بوده‏اند مانند دختر وليد بن مغيره كه همسر صفوان بن اميه بود وقبل از شوهرش مسلمان شد ونيز ام حكيم دختر حارث بن هشام كه شوهرش عكرمه بن ابى جهل بود، پيش از همسرش اسلام آورد.</span></p>
<br><p style="text-align: right; margin: 0cm 0cm 10pt; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><strong><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;"><a href="http://www.zolalenoor.blogfa.com/post-26.aspx"><span style="color: blue;">تاثير اسلام بر موقعيت زن </span></a></span></strong></p>
<br><p style="text-align: justify; margin: 0cm 0cm 10pt; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">كتاب: ترجمه تفسير الميزان جلد </span><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">2</span><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;"> صفحه </span><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">405</span><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;"> - نويسنده : علامه سيد محمد حسين طباطبائى </span></p>
<br><p style="text-align: justify; margin: 0cm 0cm 10pt; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">سراسر دنيا عقائدى را كه شرح داديم، همچنان در باره زن داشت، و رفتارهائى كه گفتيم معمول مى‏داشت، و زن را در شكنجه‏گاه ذلت و پستى زندانى كرده بود، بطورى كه ضعف و ذلت، يك طبيعت ثانوى براى زن شده و گوشت و استخوانش با اين طبيعت مى‏روئيد، و با اين طبيعت‏به دنيا مى‏آمد و مى‏مرد، و كلمات زن و ضعف و خوارى و پستى نه تنها در نظر مردان، بلكه در نظر خود زنان نيز مثل واژه‏هاى مترادف و چون انسان و بشر شده بود، با اينكه در معانى متفاوتى وضع شده بودند، و اين خود امرى عجيب است، كه چگونه در اثر تلقين و شستشوى مغزى فهم آدمى واژگونه و معكوس مى‏گردد، و تو خواننده عزيز اگر به فرهنگ محلى امت‏ها مراجعه كنى، هيچ امتى را نخواهى يافت، نه امتهاى وحشى و نه امتهاى متمدن كه مثل‏هائى سارى و جارى در باره ضعف زنان و خوارى آنان، در آن فرهنگ وجود نداشته باشد، بلكه به هر يك از اين فرهنگ‏ها مراجعه كنى، خواهى ديد كه با همه اختلافاتى كه در اصل زبان و سياق‏ها و لحن‏هاى آن هست، انواعى از استفاده و كنايه و تشبيه مربوط به كلمه "زن"خواهى يافت، و خواهى ديد كه مرد ترسو و يا ضعيف و يا بى عرضه و يا خوارى طلب و يا ذلت پذير و يا تن به ذلت ده را زن مى‏نامند، مثل اين شعر عرب كه مى‏گويد: </span></p>
<br><p style="text-align: justify; margin: 0cm 0cm 10pt; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">و ما ادرى و ليت اخال ادرى </span></p>
<br><p style="text-align: justify; margin: 0cm 0cm 10pt; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">اقوم آل حصن ام نساء </span></p>
<br><p style="text-align: justify; margin: 0cm 0cm 10pt; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">نمى‏دانم و ايكاش مى‏دانستم كه آل حصن مردانند و يا زنان، و صدها هزار از اينگونه مثلهاى شعرى و نثرى را در هر لغتى خواهى يافت. </span></p>
<br><p style="text-align: justify; margin: 0cm 0cm 10pt; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">و اين به تنهائى براى اهل تحقيق كافى است كه بفهمد جامعه بشرى قبل از اسلام چه طرز تفكرى در باره زن داشته است، و ديگر حاجت ندارد به اينكه سيره‏نويسان و كتب تاريخى فصل جداگانه و يا كتابى مختص به دادن آمارى از عقائد امتها و ملتها در مورد زنان نوشته باشند، براى اينكه خصال روحى و جهات وجودى هر امت و ملتى در لغت و آداب آن امت و ملت تجلى مى‏كند. </span></p>
<br><p style="text-align: justify; margin: 0cm 0cm 10pt; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">و در هيچ تاريخ و نوشته‏اى قديمى چيزى كه حكايت از احترام و اعتنا بشان زن كند، نخواهى يافت، مگر مختصرى در تورات و در وصاياى عيسى بن مريم ع كه بايد به زنان مهربانى كرد و تسهيلاتى براى آنان فراهم نمود. </span></p>
<br><p style="text-align: justify; margin: 0cm 0cm 10pt; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">و اما اسلام يعنى آن دينى كه قرآن براى تاسيس آن نازل گرديده، در حق زن نظريه‏اى ابداع كرده كه از روزى كه جنس بشر پا به عرضه دنيا گذاشت تا آن روز چنين طرز تفكرى در مورد زن نداشت، اسلام در اين نظريه خود، با تمام مردم جهان در افتاد، و زن را آنطور كه هست و بر آن اساسى كه آفريده شده، به جهان معرفى كرد، اساسى كه به دست‏بشر منهدم شده و آثارش نيز محو گشته بود. </span></p>
<br><p style="text-align: justify; margin: 0cm 0cm 10pt; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">اسلام عقائد و آرائى كه مردم در باره زن داشتند و رفتارى كه عملا با زن مى‏كردند را بى اعتبار نموده و خط بطلان بر آنها كشيد. </span></p>
<br><p style="text-align: right; margin: 0cm 0cm 10pt; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><strong><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;"><a href="http://www.zolalenoor.blogfa.com/post-25.aspx"><span style="color: blue;">جايگاه اجتماعى و سياسى زن در اسلام </span></a></span></strong></p>
<br><p style="text-align: justify; margin: 0cm 0cm 10pt; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">كتاب: دايرة المعارف تشيع، ج</span><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">8</span><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;"> ص </span><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">494 -</span><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;"> نويسنده: خديجه بوترابى </span></p>
<br><p style="text-align: justify; margin: 0cm 0cm 10pt; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">در اسلام زنان چون مردان در مسائل اجتماعى پايگاه و جايگاهى مناسب دارند و از حركتهاى اجتماعى و فعاليتهاى گروهى ممنوع نگرديده‏اند، بلكه طبق مسلمات قرآنى و حديثى مسئوليتهاى اجتماعى بسيار بطور يكسان متوجه مرد و زن است. البته تكليف «جهاد» ابتدائى و جنگ تهاجمى از زنان برداشته شده است. قرآن مى‏فرمايد: و المؤمنون المؤمنات بعضهم اولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و يقيمون الصلوة... مردان مومن و زنان مومن برخى بر برخى ولايت (سرپرستى) دارند به معروف يكديگر را امر مى‏كنند و از منكر باز مى‏دارند و نماز مى‏گذارند و زكات مى‏دهند و از خدا و پيامبرش فرمان مى‏برند، خدا اينان را رحمت خواهد كرد، خدا پيروزمند و حكيم است (توبه، 71) . در اين فرموده خداوند، زنان چون مردان داراى مسئوليتهاى بزرگ ولايت اجتماعى مى‏باشند، از اين رو به هدايتگرى و امر به معروف و بازدارندگى از زشتيها و ناهنجاريها در همه زمينه‏هاى سياسى و فرهنگى و حقوقى مى‏پردازند. با گستردگى مفهوم «منكر» و «معروف» در اسلام گستره دخالتهاى اجتماعى زن روشن مى‏شود. بنابراين در همه عرصه‏هايى كه مردان دخالت مى‏كنند، زنان نيز مى‏توانند دخالت كنند مگر موارد استثنايى . </span></p>
<br><p style="text-align: justify; margin: 0cm 0cm 10pt; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">پيامبر (ص) طبق دستور قرآن كريم با زنان مستقلا بيعت مى‏كند و بر سر اصول و معيارهايى پيمان مى‏بندد و بدين گونه اين بدنه از جامعه اسلامى را با مسئوليتهاى سياسى اجتماعى خويش آشنا مى‏سازد. درباره چگونگى اين بيعت گفته‏اند كه پيامبر (ص) با زنان، با گفتار و كلام بيعت مى‏كرد و يا اينكه دستور مى‏داد ظرف آبى مى‏آوردند و خود دست در ظرف فرو مى‏برد سپس زنان دست در ظرف مى‏نهادند و بدين گونه پيمان بزرگ رابطه فرد و دولت تحقق مى‏يافت. برخى گفته‏اند كه بيعت با زنان در زمان پيامبر (ص) از روى لباس و پوشش بوده است. در روز غدير نيز در روايات آمده است كه براى بيعت با زنان با امام على (ع) ظرف آبى آوردند. </span></p>
<br><p style="text-align: justify; margin: 0cm 0cm 10pt; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">زنان در نهضت بزرگ اجتماعى ـ سياسى هجرت نيز شركت كردند و مهاجرت آنان چون مردان و بدون هيچ تفاوتى پذيرفته و در وحى شريف، به عنوان پديده‏اى اصيل مطرح شد. آنهم در دورانى كه زنان از اكثريت حقوق خويش محروم بودند و حق دخالت در كوچكترين مسائل اجتماعى را نداشتند . در نهضتهاى اجتماعى نيز زنان مى‏توانند مشاركت داشته باشند و جريانها و حركتهاى سالمى براى هدايت جامعه پديد آوردند، مانند نهضت عاشورا و در دوران اخير نقش زنان در نهضت تنباكو در زمان حاضر نقش آفرينى‏هاى حماسى زنان در انقلاب روشن است. جز يكى دو مورد در همه مسئوليتهاى اجتماعى زنان مى‏توانند شركت كنند. تنها در موضوع امامت كه وضعيت استثنايى دارد. البته صعود به مقام عصمت و ولايت كه جوهر اصلى نبوت و امامت است در شأن زن نيز هست و به عنوان نمونه بانوى بزرگ حضرت فاطمه (س) داراى اين مقام است، ليكن رسالت و امامت اجتماعى كه با دشواريهاى طاقت فرسايى همچون جنگها و... همراه است تكليفى است كه زن از آن معاف شده است. </span></p>
<br><p style="text-align: right; margin: 0cm 0cm 10pt; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><strong><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;"><a href="http://www.zolalenoor.blogfa.com/post-24.aspx"><span style="color: blue;">روح لطيف زن سلاحى براى تقرب به خدا </span></a></span></strong></p>
<br><p style="text-align: justify; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">كتاب: زن در آينه جلال و جمال صفحه</span><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">207</span><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;"> - نويسنده: آية الله عبدالله جوادى آملى </span></p>
<br><p style="text-align: justify; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">اگر كسى با دشمن بيرونى مى‏جنگد بايد از آهن وآتش استفاده كند، ولى اگر بادشمن درونى مى‏جنگد بايد از «آه‏» استفاده كند نه از «آهن‏». در مبارزه يا هوى وهوس بايد از «آه‏» استفاده كرد، زيرا در آن جا از آهن كارى ساخته نيست. انسانى كه باهوس بجنگد، بلكه آن كس كه در كنار نيايش ودعا وراز ونياز به سر مى‏برد، در مقابل هوس مسلح است. در دعاى كميل مى‏فرمايد: </span></p>
<br><p style="text-align: justify; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">«و سلاحه البكاء»</span></p>
<br><p style="text-align: justify; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">يعنى در جنگ بادشمن درونى ودر جبهه جهاد اكبر، اسلحه انسان، آه است نه آهن، گريه است نه شمشير، واسلحه تيز وكارآمد جهاد اكبر، تهذيب نفس وناله است واين اسلحه را زنها بيشتر از مردها دارند. </span></p>
<br><p style="text-align: justify; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">خداى سبحان در راه تهذيب نفس، زنها را مسلح‏تر از مردها آفريده است، چون ناله و لابه، هنر هر كسى نيست، چه بسا افرادى كه در مجالس سوگ سالار شهيدان حسين بن على صلوات الله وسلامه عليه مى‏نشينند اما آن هنر ودرك را ندارند كه اشك بريزند، بر فرض هم كه درك داشته باشند، نرمش دل در آنها نيست، چه اين كه تحصيل نرمش دل، كار هر كسى نيست وفضيلتى نيست كه نصيب هر كسى بشود. بنابراين، سرمايه جهاد اكبر، گريه است. </span></p>
<br><p style="text-align: justify; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">در دعاى ابو حمزه ثمالى كه از مبسوطترين دعاهاى ماه مبارك رمضان <span style="color: black;">است، </span></span><a title="دانشنامه امام سجاد عليه السلام در سايت جديد حوزه" href="http://www.hawzah.net/Hawzah/Subjects/Subjects.aspx?id=4929&" target="_parent"><strong><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; color: black; font-size: 10pt; text-decoration: none; text-underline: none;">امام سجاد</span></strong></a><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;"> عليه السلام به ذات اقدس اله عرض مى‏كند: مرا كمك كن تا سلاح را فراهم كنم، مرا در گريه اعانت كن. </span></p>
<br><p style="text-align: justify; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">«و اعني بالبكاء على نفسي‏»</span></p>
<br><p style="text-align: justify; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">ويارى كن مرا در گريه براى خودم. </span></p>
<br><p style="text-align: justify; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">معين من باش كه من بهتر بفهمم وبهتر بنالم، كمك كن كه اگر اشكم تمام شد دوباره اشك بجوشد. اگر زن در بخش‏هاى مختلف كارهاى اجرايى يا مسائل جبهه وجهاد وبخش‏هاى نظامى حضور نداشت، دليل آن نمى‏شود كه در </span><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">تقرب الى الله سهمش كمتر از مرد باشد. </span></p>
<br><p style="text-align: justify; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">خدا اسلحه جهاد اكبر را به زنها بيش از مردها داده، منتها اين را بايد به جا مصرف بكنند. </span></p>
<br><p style="text-align: justify; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">كسى كه شمشيرى در دست دارد وآن را به سنگ مى‏زند به كارى بيهوده روى آورده است، كسى هم كه براى دنيا گريه مى‏كند، گرچه رقيق القلب واهل ناله ولابه است، اما بى‏جا مى‏نالد. تعليمات دين براى آن است كه انسان اين سلاح را به جا بكار ببرد، به مردها مى‏گويد اسلحه فراهم بكن واسلحه را به جا به كار ببر، وبه زنها مى‏گويد اسلحه را خدا به شما داده است منتها به جا به كار ببريد، مرد بايد دو زحمت‏بكشد وزن يك زحمت، مثل يك كشورى كه در جنگ مسلح نيست وبه او مى‏گويند خودكفا شو واسلحه فراهم كن، بعد هم به جا ومناسب به كار ببر، اما به كشورهايى كه در توليد سلاح به خودكفايى رسيده‏اند نمى‏گويند مسلح شو، بلكه مى‏گويند سلاح دارى ولى به جا بكار ببند. </span></p>
<br><p style="text-align: justify; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">گريه سلاح انسان است، واين سلاح را ذات اقدس اله به زنها بيش از مردها داده وبه آنان گفته است كه اين سلاح را به جا بكار ببريد. </span></p>
<br><p style="text-align: justify; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">اين درست است كه جمال براى زنان سرمايه است وبايد، هم به جا مصرف كنند وهم زكات آن كه عفاف است: </span></p>
<br><p style="text-align: justify; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">«زكاة الجمال العفاف‏»</span></p>
<br><p style="text-align: justify; unicode-bidi: embed; direction: rtl; background: white;" dir="rtl"><span style="font-family: "Arial","sans-serif"; font-size: 10pt;">مراعات كنند، ليكن جمال حقيقى آنان همان انجذاب به سوى جمال مطلق است وبايد در تحصيل آن دقت كنند. ذات اقدس اله سرمايه رقت قلب واحساس را براى آن نداده تا انسان در اثر چشم وهم‏چشمى براى مظاهر دنيا ولباس وزيور گريه كند.</span></p></div>علي اخوانtag:amirsum.ParsiBlog.com/Posts/40/%d8%b7%d9%86%d8%b2.%d9%8a%d9%87+%d8%af%d9%88%d8%b3%d8%aa+%d9%be%d8%b3%d8%b1+%d9%87%d9%85+%d9%86%d8%af%d8%a7%d8%b1%d9%8a%d9%85%d8%9f/Sun, 11 Aug 2013 13:34:00 GMTطنز.يه دوست پسر هم نداريم؟<div dir='rtl'>يه دوست پسر هم نداريم بهمون پيشنهاد بيشرمانه بده ما هم کلي کولي بازي در بياريم• يه دوست پسر هم نداريم بهمون قول شرف بده که صبح جمعه از خوابش ميزنه و ميريم بيرون • يه دوست پسر هم نداريم بهش بگيم مشروط شدم اين ترم بگه عيب نداره عزيزمتو واسه من هميشه الف هستي • يه دوست پسر هم نداريم به انداره مصرف يه هفته مون از ماشينش دستمال کاغذي برداريم • يه دوست پسر هم نداريم مجبورش کنيم اسم مارو رو بازوش خالکوبي کنه • يه دوست پسر هم نداريم با وضع فجيع بريم بيرون همه بگن تو چرا اين شکليشدي بگيم اوني که بايد بپسنده پسنديده • يه دوست پسر هم نداريم قاصدک ببينيم بپريم روش بگيم واي ازش خبر آورده • يه دوست پسر هم نداريم از سربازي معاف باشه هر روز بهش بگيم سربازي واسهتو لازم بود خيلي لوس بار اومدي • يه دوست پسر هم نداريم شارژ ايرانسل بده بهمون بگه خطت رو شارژ کن زود بهخودم زنگ بزن • يه دوست پسر هم نداريم هر روز بهش بگيم اي کاش رشد عقلتم مثل رشد سيبيلت بود • يه دوست پسر هم نداريم هميشه حرفمون رو گوش کنه نه فقط موقعي که بهش ميگيم ديگه به من زنگ نزن • يه دوست پسر هم نداريم بگه چه خبر عزيزم بگيم داري بابا مي شي • يه دوست پسر هم نداريم هي واسش از جذابيت آقايون کچل بگيم که آخر سر برهدونه دونه موهاشو بکنه جذاب شه • يه دوست پسر هم نداريم هي بهش بگيم من 6 تا خواستگار دکتر دارم زود باشتکليف منو روشن کن • يه دوست پسر هم نداريم که ديگه هي نگيم من به عشق اعتقادي ندارم • يه دوست پسر هم نداريم هي انگشتمونو بزنيم به پهلوش دو متر بپره بخنديم بهش • يه دوست پسر هم نداريم با شماره دوستش امتحانمون کنه ما هم سربلند ازامتحان بيايم بيرون • يه دوست پسر هم نداريم وقتي ناراحتيم الکي از اين حرف هاي اميد دهندهبزنه مثلاً همه چي آرومه و اينا • يه دوست پسر هم نداريم بهش بگيم مي خوام پرايد بخرم بگه بقيه پولشو من ميدم 206 بخر • يه دوست پسر هم نداريم که ثانيه به ثانيه يادآوري کنه که ما فقط دوستايمعمولي هستيم • يه دوست پسر هم نداريم خودمونو واسش لوس کنيم بگه خبه خبه اداي احمق ها رو در نيار • يه دوست پسر هم نداريم يه کم شعور داشته باشه به شعورش توهين کنيم • يه دوست پسر هم نداريم بهمون بگه مواظب خودت باش از پياده رو برو رسيديخونه تک بزن • يه دوست پسر هم نداريم وقتي عصباني هستيم با فاميل صداش کنيم مثلاً گوش کن آقاي فلاني • يه دوست پسر هم نداريم سرما بخوره هي قربون صدقه صداي گرفتش بريم • يه دوست پسر هم نداريم اس ام اس عاشقونه بفرسته واسمون به جاي جواب عاشقونه گير بديم اين اس ام اس رو کي برات فرستاده؟ هـــــــــــــا؟؟؟؟ • يه دوست پسر هم نداريم شب ها آرزوي وصال کنه روزها آرزوي فراق• يه دوست پسر هم نداريم آرزوهامونو بهش بگيم اونم الکي بگه خودم همش رو بر آورده ميکنم• يه دوست پسر هم نداريم بدونه اس ام اس رو فقط نميخونن بلکه جواب هم ميدن• يه دوست پسر هم نداريم هي سفر کاري با دوستاش بره شمال• يه دوست پسر هم نداريم از ترس ترور شخصيتي بخاطر سيبيل هامون هر دو روز يه بار بريم آرايشگاه• يه دوست پسر هم نداريم برامون آواز بخونه با صداي نکرش• يه دوست پسر هم نداريم تو خيابون گربه ببينيم بپريم بغلش بگيم واي ببخشيد از ترس بود• يه دوست پسر هم نداريم درک صحيحي از زمان داشته باشه. ميگه 5 دقيقه ديگه زنگ ميزنم هفته ي بعد زنگ نزنه• يه دوست پسر هم نداريم وقتي ميگيم داره واسم خواستگار مياد ناراحت بشه نگه چه خوب• يه دوست پسر هم نداريم هر روز بهش بگيم تو ديگه مرد شدي وقت زن گرفتنته• يه دوست پسر هم نداريم که وقتي خسته ميشيم کيفمون رو برامون بياره• يه دوست پسر هم نداريم که يکي جز مامانمون شمارمونو از حفظ باشه• يه دوست پسر هم نداريم پاي رقيب که مياد وسط به جاي اينکه بگه انتخاب با خودته يه ذره مبارزه کنه خب• يه دوست پسر هم نداريم از اينترنت بدش بياد اوقات فراغتش رو با ما بگذرونه نه با کامپيوترش• يه دوست پسر هم نداريم باهم تخمه بخوريم هي پوستاشو تف کنيم رو سرو صورت هم• يه دوست پسر هم نداريم هي گازش بگيريم جاي دندونامون يادگاري بمونه• يه دوست پسر هم نداريم بوتيک داشته باشه هي بريم از مغازش جنس برداريم به عنوان هديه• يه دوست پسر هم نداريم دو تا ماشين داشته باشه يه زوج يه فرد. هر روز بريم بيرون نه يه روز درميان• يه دوست پسر هم نداريم نصفه شب اس ام اس هاي محبت آميز برامون بفرسته صبح بيدار شديم بخونيم کيف کنيم• يه دوست پسر هم نداريم وقتي با گريه بهش زنگ مي زنيم نگه هر وقت زر زرت تموم شد بهم زنگ بزن• يه دوست پسر هم نداريم نگه هروقت با 913 زنگ زدم فقط حرف هاي مهم رو بگو، چرت و پرت خواستي بگي بگو با ايرانسل ساعت 11 شب به بعد زنگ بزنم• يه دوست پسر هم نداريم بشينيم عکس هاي بچگيشو ببينيم و به درگاه خدا دعا کنيم لااقل بچه ش اين شکلي نشه• يه دوست پسر هم نداريم کوچه علي چپ رو نشناسه• يه دوست پسر هم نداريم بهش بفهمونيم خاطراتش رو واسه خودش نگه داره هي نگه من اينجا خاطره داشتم من با اين آهنگ شب هايي داشتم. ما خانم ها حسوديم بفهميد• يه دوست پسر هم نداريم وقتي با يه دختر حرف ميزنه هي وشگونش بگيريم که يعني بسه جمع کن خودتو• يه دوست پسر هم نداريم يه هفته قبل تولدمون غيب بشه گوشيش خاموش بشه يه هفته بعد از تولد دوباره ظهور کنه بگه عزيزم تصادف کرده بودم• يه دوست پسر هم نداريم تو ماشين آهنگ شيش و هشت بزاريم کله هامونو باهم تکون بديم• يه دوست پسر هم نداريم موقع انتخاب واحد بگه عصر کلاس برندار که باهم بريم بيرون• يه دوست پسر هم نداريم پفک بخوريم يواشکي دستامونو بماليم به صندلي هاي ماشينش• يه دوست پسر هم نداريم اول آشنايي شماره ايرانسل بديم بهش دو روز بعد از آشنايي 913• يه دوست پسر هم نداريم خوش سليقه باشه ما رو انتخاب کنه• يه دوست پسر هم نداريم موبايلمون هميشه تو دستمون باشه ديگه هي گم نشه• يه دوست پسر هم نداريم حتي گاهي گوشيمونو يهو بگيره بگرده بيبينه خيانت ميانت نمي کنيم که• يه دوست پسر هم نداريم دستامونو بگيره محکم تو دستاش بگه حالا اگه زورت ميرسه بکشش بيرون• يه دوست پسر هم نداريم شماره تلفنش بشه همه ي پسوردامون• يه دوست پسر هم نداريم که تهديدش کنيم يا ديگه نبايد سيگار بکشه يا اگه ميکشه منم بايد باهاش بکشم • يه دوست پسر هم نداريم که هيچ، دوست معموليشم نداريم دلمون خوش باشه• يه دوست پسر هم نداريم وقتي مسته احساس مستي و راستي بهش دست بده بياد پته ي خودشو بريزه رو آب • يه دوست پسر هم نداريم مخ داشته باشه مخشو بزنيم • يه دوست پسر هم نداريم تو شهر غربت بياد سوار ماشينمون کنه يه چيپس هم بده زير بغلمون بگه بخور تو راه سرگرم شي• يه دوست پسر هم نداريم وقتي داريم حرف ميزنيم يهو تلفن رو قطع کنه بپرسيم چرا بگه آخه پول تلفن زياد مياد • يه دوست پسر هم نداريم چه برسه به چند تا• يه دوست پسر هم نداريم لااقل قدرمون رو بدونه • يه دوست پسر هم نداريم ما رو بخاطر خودمون بخواد نه پول بابامون • يه دوست پسر هم نداريم وقتي ازش دوريم بپرسيم چه خبر؟ بگه ملالي نيست جز دوريه تو • يه دوست پسر هم نداريم هميشه بگه اس ام اس؟ کدوم اس ام اس؟ نه نرسيده! ما که نديديم • يه دوست پسر هم نداريم هي غر بزنه به جونمون تو ديگه مثل قبل دوستم نداري • يه دوست پسر هم نداريم هي هر روز ازش بپرسيم آخر دوستيمون چي ميشه؟ • يه دوست پسر هم نداريم دهانش را ببوييم مبادا گفته باشد دوستت دارم• يه دوست‌پسر هم نداريم کارگر معدن باشه، بعد دو ماه که از اون تو درش ميارن جلوي دوربيناي شبکه‌هاي تلويزيوني ما رو در آغوش بکشه! • يه دوست پسر هم نداريم وقتي آب قطع شده از خونشون برامون دبه دبه آب بياره • يه دوست پسر هم نداريم به شلوار فاق کوتاهش گير بديم هي بگيم شلوارتو بکش بالا پشتت اومده بيرون • يه دوست پسر هم نداريم وقتي صداش مي کنيم نگه هان بگه بله • يه دوست پسر هم نداريم تند تند واسه ماشينش عروسک بگيريم اونم هي بگه آخه عزيزم اينجا اتاق بچه نيست که ماشينه • يه دوست پسر هم نداريم عينکي باشه براش بخونيم عينکي با نمکي • يه دوست پسر هم نداريم بگيم بيا گوشي HTC ت رو با 1100 من عوض کن عزيزم • يه دوست پسر هم نداريم ساعت 12 ظهر با جنگ و دعوا و تهديد از خواب بيدارمون کنه • يه دوست پسر هم نداريم دستمونو بکشيم رو صورتش بگيم چه طوري جوجه تيغي • يه دوست پسر هم نداريم دلش نخواد بره جايي بعد زنگ بزنه بپرسه به نظرت برم ما هم بگيم نه بگه باشه فقــــــــــطه فقط به خاطر تو نميرم • يه دوست پسر هم نداريم شبا خواب ببينيم با اسب سفيد اومده دنبالمون • يه دوست پسر هم نداريم برامون آهنگ بسازه بعد بخونه [ميم]قلب من براي تو ميزنه[ميم] قهر نکن که قلب من ميشکنه[ميم] نام تو درد و بلاي منه [ميم] بي تو دل بلاي جون منه. يه چيزي تو اين مايه ها</div>اميد خسرويtag:amirsum.ParsiBlog.com/Posts/39/%d8%aa%d9%86%d9%87%d8%a7%d9%8a%d9%8a/Thu, 08 Aug 2013 21:25:00 GMTتنهايي<div dir='rtl'><p> </p><br><p><br><p><strong><span><span style="font-family: Arial; font-size: medium;"><span>آنــقــدر زيبـــا عاشق او شده اي<br /><br />کـــه آدم لـــذت مــــي بــرد از ايـــن هـــمــه خــيـــانــت !<br /><br />روزي هــم اينگــونــــه عـــاشـــق من بــودي . . .<br /><br />يـــادت هــســت لــعــنــتــي ؟؟؟</span></span></strong></p><br><p><strong><span style="font-size: medium;"><br /></span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: Arial; font-size: medium;"><span>______________________________________________________________________</span></span></strong></p><br><p><strong><span style="font-size: medium;"><br /></span></strong></p><br><p><strong><span style="font-size: medium;"><br /><span style="font-family: Arial;"><span>نـشـستـه ام…<br />بـــيـادِ کــودکــي هـــايــم،<br />دور ِ “غــلـط”هــا،<br />يـک خــط ِ قرمز مـي کـــشـم !<br />حتي…<br />دورِ تــــــــو !</span></span></span></strong></p><br><p><strong><span style="font-size: medium;"><br /></span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: Arial; font-size: medium;"><span>______________________________________________________________________</span></span></strong></p><br><p><strong><span style="font-size: medium;"><br /></span></strong></p><br><p><strong><span style="font-size: medium;"><br /><span style="font-family: Arial;"><span>شــک نکــــن ...!<br /><br />" آينــــده اي " خواهـــم ساخت که ,<br /><br />" گذشتــــه ام " جلويــــش زانــو بزنــــد ...!<br /><br />قـــرار نيـــســــت مــــن هــــم دلِ کس ديـــگري را بســــوزانم ...!<br /><br />برعـــــکــــس کســــي را که وارد زندگيــــم ميشــــود ,<br /><br />آنـــقـــدر خوشبخت مي کنــــم کـــــه ,<br /><br />به هـــر روزي که جــاي " او " نيـستـي به خودت "لعنـــت " بفـــرستـي</span></span></span></strong></p><br><p><strong><span style="font-size: medium;"><br /></span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: Arial; font-size: medium;"><span>______________________________________________________________________</span></span></strong></p><br><p><strong><span style="font-size: medium;"><br /></span></strong></p><br><p><strong><span style="font-size: medium;"><br /><span style="font-family: Arial;"><span>درد مـــن،<br /><br />چشمانـــي بـــود کـــه<br /><br />بـــه مـــن " اشـــک " هديـــه ميـــداد<br /><br /><br />و بـــه ديگـــران " چشمـــک " ..........!</span></span></span></strong></p><br><p><strong><span style="font-size: medium;"><br /></span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: Arial; font-size: medium;"><span>______________________________________________________________________</span></span></strong></p><br><p><strong><span style="font-size: medium;"><br /></span></strong></p><br><p><strong><span style="font-size: medium;"><br />دلم گرفته است هم از تو هم از خودم ميداني چرا؟ <br /><br />براي اينکه دراولين فرصت به دنبال ديگري ميرويم<br /><br /> وهمديگر را جايگزين مي کنيم اين عشق است يا هوس<br /><br />اصلا آيا دلي مانده که به عشق پايبند باشيم<br /><br />چرا نميخواهيم عشق را در واقعيت حضورش ببينيم<br /><br /> چرا حرف دلمان را نميزنيم وميخواهيم همه بدانند که چه در دل داريم<br /><br /> و دراخر نميدانيم چراحرفهاي ما به جاي دهان ازچشم برون مي آيد؟</span></strong></p><br><p><strong><span style="font-size: medium;"><br /></span></strong></p><br><p><strong><span style="font-size: medium;">________________________________________________________________________________</span></strong></p><br><p><strong><span style="font-size: medium;"><br /></span></strong></p><br><p><strong><span style="font-size: medium;"><br />مگر خودت نگفتي خداحافظ؟<br /><br />پس چرا وقتي گفتم"به سلامت" نگاهت تلخ شد؟<br /><br />برو به سلامت<br /><br />ديگر هم سراغم را نگير!<br /><br />خسته تر از آنم که بر سر راهت بنشينم<br /><br />و دليل رفتنت را جوياشوم...</span></strong></p><br><p><strong><br /></strong></p><br><p><strong><span style="color: #666666; font-size: x-small;"><br /></span><img class="image" src="http://gallery.avazak.ir/albums/userpics/10001/Avazak_ir-Boy14.jpg" border="0" alt="" width="500" height="333" / onload="ResetWH(this,470);"></strong></p><br><div><strong><br /></strong></div><br></span></p></div>اميد خسرويtag:amirsum.ParsiBlog.com/Posts/38/%d8%ac%d9%85%d9%84%d8%a7%d8%aa+%d8%b9%d8%a7%d8%b4%d9%82%d8%a7%d9%86%d9%87+2/Thu, 08 Aug 2013 21:25:00 GMTجملات عاشقانه 2<div dir='rtl'><p><span style="font-size: medium;"><strong>سکوت مي کنيم....</strong></span></p><br><p><br><p><span style="font-size: medium;"><span><strong><span><br />به ياد تمام "دوستت دارم" هايي که در گلو ماند !<br /><br />سکوت مي کنيم...<br /><br />به احترام تمام خاطراتي که دروديوار زندگي را آذين بسته اند !<br /><br />سکوت مي کنيم...<br /><br />براي لحظه اي بيشتر باهم بودنمان . . . .<br /><br />و سکوت انگار سخت ترين کار ِ دنياست !<br /><br />سکوت مي کنيم !<br /><br />آخ !<br /><br />ديدي چه شد ؟<br /><br />من با همين کلمات سکوتم را شکستم....</strong></span></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong><br /></strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong><span>________________________________________________________________________________</strong></span></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong><br /></strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong><br />اينروزها همه آدمها درد دارند<br />درد پول, درد عشق, درد تنهائي ...<br />اينروزها چقدر يادمان مي رود زندگي کنيم</strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong><br /></strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong>________________________________________________________________________________</strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong><br /></strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong>محبت زيادي، هميشه آدمها را خراب مي کند<br /><br />گاهي آدمها مي روند<br /><br />نه براي اينکه دلايل ماندنشان کم شده<br /><br />بلکه به اين دليل که آنقدر کوچکند که<br /><br />تحمل حجم بالاي محبت تو را ندارند<br /><br />او که رفتني است، بگذار برود <a href="http://daniyal1.blogfa.com/" target="_blank">.</a> . .</strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong><br /></strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong>________________________________________________________________________________</strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong><br /></strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong>ابراز احساسات بيش از حد هم خوب نيست<br />بعضي‌ها را بي‌حس مي‌کند</strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong><br /></strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong>________________________________________________________________________________</strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong><br /></strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong>شب هايم مي گذرد<br />بدون اينکـــه<br />دلم هواي آغوشت را داشته باشد<br />آغوشت ارزاني ديگران<br />من مهمان<br />پاهاي بغل کرده ام هستم<br />و اين آرامشم را حتي<br />با تو عـــوض نمي کنم</strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong><br /></strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong>________________________________________________________________________________</strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong><br /></strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong>عــطر ِ تَنت روي ِ پــيراهنـم مــانده ..<br />امــروز بـويــيدَمَش عمــيق ِ عمــيق ِ!<br />و با هـر نـفس بـغــضم را سـنگين تر کردم!<br />و به يــاد آوردم که ديـگر ، تـنـت سـهم ِ ديگري ست...<br />و غمــت سـهم ِ مــن!</strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong><br /></strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong>________________________________________________________________________________</strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong><br /></strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong>يادم باشد به سهراب بگويم که عشق ديگر تپش قلبها نيست؛ صداي فنر تختهاست!!</strong></span></p><br><p> </p><br><div id="irc_mimg"><a id="irc_mil" href="http://www.google.com/url?sa=i&source=images&cd=&cad=rja&docid=_dQSX4DfXWkzPM&tbnid=IvxPz_NGE5aM4M:&ved=0CAUQjRw&url=http%3A%2F%2Fboghzeeshgh76.blogfa.com%2F&ei=2kfPUY-XJ4zMtAaAroGwDw&psig=AFQjCNGRhF_jy5B5b2iBqBpdGnH0IMuTrA&ust=1372625226806493"><img id="irc_mi" src="http://t3.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcRPKcs0Qaqx9o2lm8lNn6J8KT9xOeB3ghyk6_fNfKMjNoThpw4Z" alt="" width="700" height="437" / onload="ResetWH(this,470);"></a></div><br><br></span></p></div>اميد خسرويtag:amirsum.ParsiBlog.com/Posts/37/%d8%ac%d9%85%d9%84%d8%a7%d8%aa+%d8%b9%d8%a7%d8%b4%d9%82%d8%a7%d9%86%d9%87/Thu, 08 Aug 2013 21:24:00 GMTجملات عاشقانه<div dir='rtl'><p> </p><br><p><br><p><span style="font-size: medium;"><span><strong><span>سکوت مي کنيم....<br /><br />به ياد تمام "دوستت دارم" هايي که در گلو ماند !<br /><br />سکوت مي کنيم...<br /><br />به احترام تمام خاطراتي که دروديوار زندگي را آذين بسته اند !<br /><br />سکوت مي کنيم...<br /><br />براي لحظه اي بيشتر باهم بودنمان . . . .<br /><br />و سکوت انگار سخت ترين کار ِ دنياست !<br /><br />سکوت مي کنيم !<br /><br />آخ !<br /><br />ديدي چه شد ؟<br /><br />من با همين کلمات سکوتم را شکستم....</strong></span></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong><br /></strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong><span>________________________________________________________________________________</strong></span></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong><br /></strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong><br />اينروزها همه آدمها درد دارند<br />درد پول, درد عشق, درد تنهائي ...<br />اينروزها چقدر يادمان مي رود زندگي کنيم</strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong><br /></strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong>________________________________________________________________________________</strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong><br /></strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong>محبت زيادي، هميشه آدمها را خراب مي کند<br /><br />گاهي آدمها مي روند<br /><br />نه براي اينکه دلايل ماندنشان کم شده<br /><br />بلکه به اين دليل که آنقدر کوچکند که<br /><br />تحمل حجم بالاي محبت تو را ندارند<br /><br />او که رفتني است، بگذار برود <a href="http://daniyal1.blogfa.com/" target="_blank">.</a> . .</strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong><br /></strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong>________________________________________________________________________________</strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong><br /></strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong>ابراز احساسات بيش از حد هم خوب نيست<br />بعضي‌ها را بي‌حس مي‌کند</strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong><br /></strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong>________________________________________________________________________________</strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong><br /></strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong>شب هايم مي گذرد<br />بدون اينکـــه<br />دلم هواي آغوشت را داشته باشد<br />آغوشت ارزاني ديگران<br />من مهمان<br />پاهاي بغل کرده ام هستم<br />و اين آرامشم را حتي<br />با تو عـــوض نمي کنم</strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong><br /></strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong>________________________________________________________________________________</strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong><br /></strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong>عــطر ِ تَنت روي ِ پــيراهنـم مــانده ..<br />امــروز بـويــيدَمَش عمــيق ِ عمــيق ِ!<br />و با هـر نـفس بـغــضم را سـنگين تر کردم!<br />و به يــاد آوردم که ديـگر ، تـنـت سـهم ِ ديگري ست...<br />و غمــت سـهم ِ مــن!</strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong><br /></strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong>________________________________________________________________________________</strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong><br /></strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong>يادم باشد به سهراب بگويم که عشق ديگر تپش قلبها نيست؛ صداي فنر تختهاست!!</strong></span></p><br><p> </p><br><div id="irc_mimg"><a id="irc_mil" href="http://www.google.com/url?sa=i&source=images&cd=&cad=rja&docid=_dQSX4DfXWkzPM&tbnid=IvxPz_NGE5aM4M:&ved=0CAUQjRw&url=http%3A%2F%2Fboghzeeshgh76.blogfa.com%2F&ei=2kfPUY-XJ4zMtAaAroGwDw&psig=AFQjCNGRhF_jy5B5b2iBqBpdGnH0IMuTrA&ust=1372625226806493"><img id="irc_mi" src="http://t3.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcRPKcs0Qaqx9o2lm8lNn6J8KT9xOeB3ghyk6_fNfKMjNoThpw4Z" alt="" width="700" height="437" / onload="ResetWH(this,470);"></a></div><br><br></span></p></div>اميد خسرويtag:amirsum.ParsiBlog.com/Posts/36/%d8%a7%d9%8a%d9%86%d9%85+%d8%a8%d8%ae%d9%88%d9%86/Thu, 08 Aug 2013 21:23:00 GMTاينم بخون<div dir='rtl'><p> </p><br><p><br><p><strong><span><span style="font-family: arial, helvetica, sans-serif; font-size: medium;">واي از روزي که شريک خاطره هات يه شماره خاموش باشه و يه سيگار روشن . . .</span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: arial, helvetica, sans-serif; font-size: medium;"><br /></span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: arial, helvetica, sans-serif; font-size: medium;">__________________________________________________________________________________</span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: arial, helvetica, sans-serif; font-size: medium;"><br /></span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: arial, helvetica, sans-serif; font-size: medium;">عشقم اگه عوض شدي عيبي نداره ...</span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: arial, helvetica, sans-serif; font-size: medium;">فقط عوضي نشو ...</span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: arial, helvetica, sans-serif; font-size: medium;"><br /></span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: arial, helvetica, sans-serif; font-size: medium;">________________________________________________________________________________</span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: arial, helvetica, sans-serif; font-size: medium;"><br /></span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: arial, helvetica, sans-serif; font-size: medium;">عشقه من ... همدم تنهاييم نبودي ...</span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: arial, helvetica, sans-serif; font-size: medium;">همدم تن هايي شدي که تنت را براي يک شب ميخواستند . . .</span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: arial, helvetica, sans-serif; font-size: medium;"><br /></span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: arial, helvetica, sans-serif; font-size: medium;">________________________________________________________________________________</span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: arial, helvetica, sans-serif; font-size: medium;"><br /></span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: arial, helvetica, sans-serif; font-size: medium;">من بودم و يک خط خاموش ...</span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: arial, helvetica, sans-serif; font-size: medium;">من بودم و دوستت دارم هايي که هيچوقت تحويل داده نشد ...</span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: arial, helvetica, sans-serif; font-size: medium;">کاش بودي و ميفهميدي وقت دلتنگي يک آه چقد وزن دارد . . .</span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: arial, helvetica, sans-serif; font-size: medium;">کاش بودي عزيز لعنتي ام . . .</span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: arial, helvetica, sans-serif; font-size: medium;"><br /></span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: arial, helvetica, sans-serif; font-size: medium;">________________________________________________________________________________</span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: arial, helvetica, sans-serif; font-size: medium;"><br /></span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: arial, helvetica, sans-serif; font-size: medium;">مواظب باش به چه کسي اعتماد ميکني رفيق . . .</span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: arial, helvetica, sans-serif; font-size: medium;">شيطان هم روزي فرشته بود . . .</span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: arial, helvetica, sans-serif; font-size: medium;"><br /></span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: arial, helvetica, sans-serif; font-size: medium;">________________________________________________________________________________</span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: arial, helvetica, sans-serif; font-size: medium;"><br /></span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: arial, helvetica, sans-serif; font-size: medium;">هرگز به ديگران اجازه نده قلم تو را در دست گيرند ...دفتر سرنوشتت را ورق بزنند... خاطراتت رو پاک کننن</span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: arial, helvetica, sans-serif; font-size: medium;">و در پايان بنويسند . . .قسمت نبود . . .</span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: arial, helvetica, sans-serif; font-size: medium;"><br /></span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: arial, helvetica, sans-serif; font-size: medium;">_________________________________________________________________________________</span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: arial, helvetica, sans-serif; font-size: medium;"><br /></span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: arial, helvetica, sans-serif; font-size: medium;"><br /><br /><span class="postbody">سکوت … <br /><br />و ديگر هيچ نمي گويم …! <br /><br />که اين بزرگترين اعتراض دل من است <br /><br />به تو … <br /><br />سکوت را دوست دارم <br /><br />به خاطر ابهت بي پايانش …</span></span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: arial, helvetica, sans-serif; font-size: medium;"><br /></span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: arial, helvetica, sans-serif; font-size: medium;"><span class="postbody">_______________________________________________________________________</span></span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: arial, helvetica, sans-serif; font-size: medium;"><br /></span></strong></p><br><p align="center"><strong><span style="font-size: medium;"><em>يـه چيـزي که هيـچ وقـت فکـرشُ نمـيکـردم</em></span></strong></p><br><strong><span style="font-size: medium;"><em> <br><p align="center"><br />کـه به ايـن زودي بهـش بـرسـم</p><br> <br><p align="center"><br />اين بود که تـو اين سـن بشينـمُ گـاهـي ناخودآگـاه</p><br> <br><p align="center"><br />نفسهـاي عميـق از تـه دل بکشـم...</p><br> <br><p align="center"><br />واسـه کشيـدنـشون حـالا زود بود ...!!!! خـــــيــــلي زود!!! </p><br></em></span></strong><br><p><strong><br /></strong></p><br><p><strong><span style="font-size: medium;">_______________________________________________________</span></strong></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong>بفهم . . .</strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong>دارد ناز تو را ميکشد . . .</strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong>مردي که از غرور . . .</strong></span></p><br><p><span style="font-size: medium;"><strong>خورشيد هم به پايش نميرسد . .</strong></span></p><br><p><img id="irc_mi" src="http://marysa.pmcblog.com/upload/marysa/image/delamo_shekasti.jpg" alt="" width="500" height="375" / onload="ResetWH(this,470);"></p><br><br><p> </p><br></span></p></div>اميد خسرويtag:amirsum.ParsiBlog.com/Posts/35/%d8%a8%d8%ae%d9%88%d9%86/Thu, 08 Aug 2013 21:23:00 GMTبخون<div dir='rtl'><p><span style="font-family: arial, helvetica, sans-serif; font-size: medium;"><strong>ديشب که نميدانستم به کداميک از دردهايم بگريم . . . <br />کلي خنديديم . . .<br /><br />__________________________________________________________________________________<br /><br />تا زماني که خواسته اي از کسي نداري . . . خواستني هستي . . .<br />اينجا آدمها انقدر شاعرانه دروغ ميگويند و انقدر در دروغهايشان شاعر ميشوند که نميدانم در اين سرزمين . . . <br />با اين همه فريب . . .چگونه ست که دلم هنوز خواب باران را دوست دارد . . .<br /><br />________________________________________________________________________________<br /><br />لعنت به خيابانهايي که گربه ها در آن جفت گيري ميکنند . . . <br />اما من حتي نميتوانم دست عشقم را بگيرم . . .<br /><br />_________________________________________________________________________________<br /><br />دارم از تو حرف ميزنم . . .اما روحت هم از نوشته هايم خبر ندارد . . .<br />ايرادي ندارد . . .ياد تو به نوشته هايم رنگ ميدهد . . .<br />شايد ديگري بخواند و آرام گيرد ذهن پريشانش . . . <br /><br />_________________________________________________________________________________<br /><br />صبر کردن معجزه ميکند . . . <br />تنهاييهايت را پيش فروش نکن . . .فصلش که برسد به قيمت ميخرند . . . <br /><br />________________________________________________________________________________<br /><br />کم باش . . . اصلا هم نگران کم شدنت نباش . . .<br />آنکس که اگر کم باشي گمت کند همانيست که اگر زياد باشي حيفت ميکند . . .<br />سعي نکن متفاوق باشي رفيق . . .فقط خوب باش . . .<br />اينروز ها خوب بودن به اندازه ي کافي متفاوت است<br /><br />_________________________________________________________________________________<br /><br />دوستت دارم ها هم گارانتي دارند . . .<br />زيرش که زدي نميدانستي شرافتت را گرو گذاشته بودي . . .<br /><br />_________________________________________________________________________________<br /><br />گاهي مجبورم به آرامش عميق سنگ حسادت کنم . . .<br />چقدر خيالش آسوده ست . . .<br />چقدر تحمل سکوتش طولانيست . . .<br />چقدر. . .<br />__________________________________________________________________________________<br /><br />نميدانستم دلتنگي دل نازکم ميکند . . .آنقدر که به هر بهانه ي کوچکي چانه ام بلرزد و چشمهايم پر . . .<br />نميدانستم نبودنت کودکم ميکند . . آنقدر که ساعتها گوشه اي بشينم و با همه قهر که چرا نيستي . . .چرا . . .<br /><br />_________________________________________________________________________________<br /><br />خيانت است اما . . . انقدر که با يادت بودم با خودت نبودم. . . .<br />اي کاش گفته بودي عاشق ديگري شده اي . . .من خودم هم عاشق بودم . . . درکت ميکردم . . .<br /><br />_________________________________________________________________________________<br /><br />اگر در زندگي جرات عاشق شدن را نداري . . . لااقل شعور معشوقه بودن را داشته باش . . . .<br /><br />_________________________________________________________________________________</strong><br><p><span style="font-family: arial, helvetica, sans-serif; font-size: medium;"><strong>کوتاه مينويسم دوستت دارم . . . .اما از دوست داشتنت کوتاه نمي آيم . . .</strong></span></p><br><p> </p><br><div id="irc_mimg"><a id="irc_mil" href="http://tehrankids.com/poem/810--.html"><img id="irc_mi" src="http://tehrankids.com/uploads/posts/2009-11/1258306110_4ie0sut.jpg" alt="" width="327" height="393" / onload="ResetWH(this,470);"></a></div><br><br></span></p></div>اميد خسرويtag:amirsum.ParsiBlog.com/Posts/34/%d8%ac%d9%85%d9%84%d8%a7%d8%aa%d9%8a+%d8%af%d8%b1+%d9%85%d9%88%d8%b1%d8%af+%d8%b9%d8%b4%d9%82/Wed, 07 Aug 2013 16:55:00 GMTجملاتي در مورد عشق<div dir='rtl'><p><br><div id="posttitle"><strong><span style="color: #0000ff;">خدا مشتي خاك را بر گرفت. مي خواست ليلي را بسازد، از خود در آن دميد و ليلي پيش از آن كه با خبر شود عاشق شد. سالياني است كه ليلي عشق مي ورزد، ليلي بايد عاشق باشد. زيرا خداوند در آن دميده است و هركه خدا در آن بدمد، عاشق مي شود.</strong></div><br><div id="postbody"><br><p><strong><span style="color: #0000ff;">ليلي نام تمام دختران ايران زمين است، نام ديگر انسان.<br />ليلي زير درخت انار نشست، درخت انار عاشق شد، گل داد، سرخ سرخ.<br />گلها انار شدند، داغ داغ، هر اناري هزار دانه داشت. دانه ها عاشق بودند، بي تاب بودند، توي انار جا نمي شدند. انار كوچك بود، دانه ها بي تابي كردند، انار ترك برداشت. خون انار روي دست ليلي چكيد. ليلي انار ترك خورده را خورد. مجنون به ليلي اش رسيد.<br />خدا گفت: راز رسيدن فقط همين است، فقط كافيست انار دلت ترك بخورد.<br />خدا ادامه داد: ليلي يك ماجراست، ماجرايي آكنده از من، ماجرايي كه بايد بسازيش.<br />شيطان گفت: تنها يك اتفاق است، بنشين تا اتفاق بيفتد.<br />آنان كه سخن شيطان را باور كردند، نشستند و ليلي هيچ گاه اتفاق نيفتاد.<br />اما مجنون بلند شد، رفت تا ليلي اش را بسازد ...<br />خدا گفت: ليلي درد است، درد زادني نو، تولدي به دست خويش.<br />شيطان گفت: آسودگي ست، خيالي ست خوش.<br />خدا گفت: ليلي، رفتن است. عبور است و رد شدن.<br />شيطان گفت: ماندن است و فرو در خويشتن رفتن.<br />خدا گفت: ليلي جستجوست. ليلي نرسيدن است و بخشيدن.<br />شيطان گفت: ليلي خواستن است، گرفتن و تملك<br />خدا گفت: ليلي سخت است، دير است و دور از دسترس<br />شيطان گفت: ساده است و همين جا دم دست است ...<br />و اين چنين دنيا پر شد از ليلي هايي زود، ليلي هاي ساده ي اينجايي، ليلي هايي نزديك لحظه اي.<br />خدا گفت: ليلي زندگي است، زيستني از نوعي ديگر.<br />ليلي جاوداني شد و شيطان ديگر نبود.<br />مجنون، زيستني از نوعي ديگر را برگزيد و مي دانست كه ليلي تا ابد طول مي كشد. ليلي مي دانست كه مجنون نيامدني است، اما ماند، چشم به راه و منتظر، هزار سال.<br />ليلي راه ها را آذين بست و دلش را چراغاني كرد، مجنون نيامد، مجنون نيامدني است.<br />خدا پس از هزار سال ليلي را مي نگريست، چراغاني دلش را، چشم به راهي اش را.<br />خدا به مجنون مي گفت نرود، مجنون به حرف خدا گوش مي داد.<br />خدا ثانيه ها را مي شمرد، صبوري ليلي را.<br />عشق درخت بود، ريشه مي خواست، صبوري ليلي ريشه اش شد. خدا درخت ريشه دار را آب داد، درخت بزرگ شد، صدها شاخه، هزاران برگ، ستبر و تنومند.<br />سايه اش خنكي زمين شد، مردم خنكي اش را فهميدند، مردم زير سايه ي درخت ليلي باليدند.<br />ليلي هنوز هم چشم به راه است چراكه درخت ليلي ريشه مي كند.<br />خدا درخت ريشه دار را آب مي دهد.<br />مجنون نمي آيد، مجنون هرگز نمي آيد. مجنون نيامدني است، زيرا كه درخت ريشه مي خواهد.<br />ليلي قصه اش را دوباره خواند، براي هزارمين بار و مثل هربار ليلي قصه باز هم مرد. ليلي گريست و <br />گفت: كاش اين گونه نبود.<br />خدا گفت : هيچ كس جز تو قصه ات را تغيير نخواهد داد.<br />ليلي! قصه ات را عوض كن.<br />ليلي اما مي ترسيد، ليلي به مردن عادت داشت، تاريخ به مردن ليلي خو گرفته بود.<br />خدا گفت: ليلي عشق مي ورزد تا نميرد، دنيا ليلي زنده مي خواهد.<br />ليلي آه نيست، ليلي اشك نيست، ليلي معشوقي مرده در تاريخ نيست، ليلي زندگي است.<br />ليلي! زندگي كن.<br />اگر ليلي بميرد، ديگر چه كسي ليلي به دنيا بياورد؟ چه كسي گيسوان دختران عاشق را ببافد؟<br />چه كسي طعام نور را در سفره هاي خوشبختي بچيند؟ چه كسي غبار اندوه را از طاقچه هاي زندگي بروبد؟ چه كسي پيراهن عشق را بدوزد؟<br />ليلي! قصه ات را دوباره بنويس.<br />ليلي به قصه اش برگشت.<br />اين بار نه به قصد مردن، بلكه به قصد زندگي.<br />و آن وقت به ياد آورد كه تاريخ پر بود از ليلي هاي ساده ي گمنام ...</span></strong></p><br></div><br></span></p></div>اميد خسروي