امید آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها
نویسندگان
آمار وبلاگ
یکشنبه 92 مرداد 20 :: 5:16 عصر :: نویسنده : علی اخوان
کتاب: دایرة المعارف تشیع، ج 8، ص 492 - نویسنده: خدیجه بوترابى زن در آفرینش در بعد روحى و جسمى از همان گوهرى آفریده شده که مرد آفریده شده است و هر دو جنس در جوهر و ماهیت یکسان و یگانهاند و تمایز و فرقى در حقیقت و ماهیت میان زن و مرد نیست. قرآن به صراحت از این حقیقت پرده برمىدارد: یا ایها الناس اتقوا ربکم الذى خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها... اى مردم از پروردگارتان که شما را از نفس واحدى آفرید و جفتش را (نیز) از او آفرید و از آن دو زنان و مردان بسیارى پراکنده کرد، پروا دارید (نساء، 1)، هو الذى خلقکم من نفس واحدة و جعل منها زوجها لیسکن الیها او است آن کس که شما را از نفس واحدى آفرید و جفت وى را از آن پدید آورد تا بدان آرام گیرد (اعراف، 189) . بنابراین زن در آفرینش از همان جوهر و گوهر مرد است و اندیشه یکسانى و یگانگى ماهوى زن و مرد، اندیشه قرآنى است که از آیات الاهى به روشنى به دست مىآید . تنها در این زمینه نظر دیگرى است که خلقت زن را از زائده خلقت مرد تصویر مىکند، لیکن در این نظر به برخى از حادیث استناد شده است که در حدیثى از امام صادق (ع) مردود شمرده شده است. زراره مىگوید: از امام صادق (ع) از آفرینش حوا سؤال شد که برخى مىگویند: خداوند حوا را از دنده پایین و چپ آدم آفرید، امام (ع) فرمود: خدا منزه و برتر است از این نسبت، آن کس که چنین مىگوید مىپندارد که خداوند قدرت نداشت براى آدم همسرى از غیر دندهاش بیافریند! علامه مجلسى مىگوید: «مشهور میان مورخان و مفسران اهل سنت این است که حوا از دنده آدم آفریده شده و به این معنا برخى از احادیث نیز دلالت دارد، لیکن این حدیث و احادیث دیگرى این موضوع را رد مىکند...» . آنچه محقق است و قرآن بدان اشاره دارد زن و مرد براى زندگى دنیا و نیز براى بقاء نسل بشر مکمل یکدیگر هستند، بدین صورت که ماده اولیه این محصول یا مصنوع از مرد است و اراده سازندگى آن از خداوند توانا ولى کارخانه آن یعنى دستگاه سازندگى انسان و زحمات بار آوردن آن در اختیار زن قرار دارد و جا دارد که براى حفظ و سلامت این کارخانه از دستبرد نامحرمان و خرابکاران، مقررات و دستورات لازمى هم صادر گردد. آفرینش زن در ادیان الهى در تمام مذاهب و ادیان الهى آمده است که زن و مرد از «نفس واحده» آفریده شدهاند. در عهد قدیم آمده است: «پس خدا موجودات را آفرید، لیکن براى آدم معاونى موافق وى یافت نشد و خداوند خوابى گران بر آدم مستولى گرداند تا بخفت پس یکى از دندههایش را گرفت و گوش در جایش پرکرد و خدا آن دنده را زنى بنا کرد و او را نزد آدم آورد. زن در تاریخ و ملل گوناگون زن را یک موجود ضعیف و ناچیز به شمار مىآوردند. به دختران ارث نمىدادند و بعضى او را از افراد بشر و انسانیت به شمار نمىآوردند، فقط زنان را براى خدمت به مردان و اطفاى شهوت جنسى براى مردها نگاه مىداشتند. مرد مىتوانست زنهاى متعدد بگیرد و یا طلاق بدهد . اگر زن مىمرد زن بگیرد ولى اگر شوهر مىمرد، زن حق ازدواج نداشت و از معاشرت در خارج هم ممنوع بود. در هند زن تابع شوهر بود و بعد از مردن او، دیگر حق ازدواج نداشت و باید با جسد شوهر سوزانده مىشد... و در ایام عادت ماهیانه نجس و پلید و لازم الاجتناب بود . زن در میان ملل قبل از اسلام حد وسط بین انسان و حیوان بود از او مانند انسان ضعیفى که باید به انسانهاى متوسط کمک بدهد استفاده مىشد. اعراب مشرک خشن، بىرحم متعصب دختران معصوم خود را زنده به گور مىکردند. تا وقتى که خورشید اسلام از پس ابرهاى تاریک عربستان طلوع نمود. پیغمبر اسلام (ص) پس از ارشاد کلمه توحید با اشاره پروردگار در قرآن اول کارى که کرد از این عادت شوم اعراب جلوگیرى نمود، حضرتش به زنان و دختران احترام مىگذاشت و با تمام عظمتش به زنهاى پیر سلام مىکرد و چنانکه شیعه و سنى نقل کردهاند، مکرر دست دخترش فاطمه سلام الله علیها را مىبوسید و مىفرمود: «فاطمة بضعة منى من آذاها فقد آذانى و من آذانى فقد آذان الله» فاطمه پاره تن من است هر کس او را اذیت کند حقیقتا مرا اذیت کرده است و هر کس مرا اذیت کند خدا را اذیت کرده است. کتاب: زن در آینه جلال و جمال صفحه36 - نویسنده: آیة الله عبدالله جوادى آملى لازم به ذکر است که احکام واوصاف صنف زن از دو دیدگاه قابل مطالعه وبر دو قسم است : قسم اول : راجع به اصل زن بودن او است که هیچ گونه تفاوتى در طى قرون واعصار به آنها رخ نمىدهد. مانند لزوم حجاب وعفاف وصدها حکم عبادى وغیر عبادى، که مخصوص زن است وهرگز دگرگون نخواهد شد. وبین افراد زن هم هیچ فرقى در آن جهت مشترک زنان نیست. قسم دوم : ناظر به کیفیت تربیت ونحوه محیط پرورش آن است که اگر در پرتو تعلیم صحیح وتربیت وزین پرورش یابند وچون مردان بیاندیشند وچون رجال تعقل وتدبر داشته باشند تمایزى از این جهتبا مردها ندارند واگر گاهى تفاوت یافتشود، همانند تمایزى است که بین خود مردها مشهود است. مثلا اگر زنان مستعد به حوزهها ودانشگاههاى علمى راه یابند وهمانند طلاب ودانشجویان مرد به فراگیرى علوم ومعارف الهى بپردازند واز لحاظ جهانبینى وانسان شناسى ودنیاشناسى وسایر مسائل اسلامى، در دروس مشترک بین محصلین حوزه آگاهى کامل یابند ونحوه تعلیم وتبلیغ دینى آنان چون رجال مذهبى باشد، چه این که گروهى فعلا به برکت انقلاب اسلامى این چنیناند، آیا باز هم مىتوان گفت روایاتى که در نکوهش زنان آمده واحادیثى که در پرهیز از مشورت با آنها وارد شده وادلهاى که در نارسایى عقول آنان رسیده اطلاق دارد وهیچ گونه انصرافى نسبتبه زنان دانشمند ومحققان از این صنف ندارد وهمچون قسم اول موضوع همه آن ادله ذات زن از حیث زن بودن است؟ مثلا گفتههاى حضرت على...، در بیان وهن عقول زنان که فرمود: «یا اشباه الرجال و لا رجال، حلوم الاطفال و عقول ربات الحجال» اى مرد گونههاى نامرد، با آرزوهاى کودکانه! واندیشه زنان پرده نشین! «ایاک و مشورة النساء فان رایهن الى افن و عزمهن الى وهن..». بپرهیز از مشورت با زنان، که راى آنان ناقص وتصمیم آنان سست است. هیچگونه انصرافى از زنان محقق ودانشمند ندارد؟ وآیا مىتوان گفت که عقل آنان در بخش عقل نظرى، چون زنند وتنها به خاطر انوثتبدن آنها همتاى عقل کودکان مىباشد، واراده وتصمیم وعزم آنها در بخش عقل عملى سست وناپایدار است. ویا آن که این تعبیرها به لحاظ غلبه خارجى است که منشا آن، از تربیت صحیح است، که اگر شرایط درستبراى فراگیرى آنها در صحنه تعلیم وتربیت فراهم شود حتما غلبه بر عکس خواهد شد ویا لااقل غلبه اى در کار نیست تا منشا نکوهش گردد. خلاصه آن که وهن عزم چون مساله حجاب وعفاف از احکام قسم اول نخواهد بود. هوشمندى ونبوغ برخى از زنان سابقه دیرین داشته وسبقت آنان در موعظت پذیرى سبتبه مردها شواهد تاریخى دارد. وقتى اسلام به عنوان دین جدید در جاهلیت دامنهدار حجاز جلوهکرد، تشخیص حقانیت آن از نظر عقل نظرى محتاج به هوشمندى والا، وپذیرش آن از جهت عقل عملى نیازمند به عزمى فولادین بوده است تا هرگونه خطر را تحمل نماید. لذا کسى که در آن شرایط پیش از دیگران مسلمان مىشد از برجستگى خاص برخوردار بوده وهمین سبقت، از فضائل او به شمار مى رفت. چون تنها سبق زمانى یا مکانى نبوده است که معیار ارزش جوهرى نباشد بلکه سبق رتبى ومکانتى بود که مدار ارج گوهر ذات خواهد بود. چنانکه سبق اسلام حضرت على... از فضائل رسمى آن حضرت به شمار مىرود. از این رهگذر مىتوان به هوشمندى ونبوغ زنانى پى برد که قبل از همسران خود دین حنیف اسلام را پذیرفته وحقانیت آن را با استدلال تشخیص داده ودر پرتو عزم استوار به آن ایمان آوردهاند. در حالى که مردان فراوانى نه تنها از پذیرش آن استنکاف داشته ودر حقانیت آن تردید داشتند بلکه براى اطفاء نور آن سعى بلیغ مىنمودند گرچه طرفى نمى بستند. مالک بن انس (179 -95ه.ق) در «موطا» خود چنین نقل مىکند که عدهاى از زنان در حالى اسلام آورده بودند که شوهران آنها کافر بودهاند مانند دختر ولید بن مغیره که همسر صفوان بن امیه بود وقبل از شوهرش مسلمان شد ونیز ام حکیم دختر حارث بن هشام که شوهرش عکرمه بن ابى جهل بود، پیش از همسرش اسلام آورد. کتاب: ترجمه تفسیر المیزان جلد 2 صفحه 405 - نویسنده : علامه سید محمد حسین طباطبائى سراسر دنیا عقائدى را که شرح دادیم، همچنان در باره زن داشت، و رفتارهائى که گفتیم معمول مىداشت، و زن را در شکنجهگاه ذلت و پستى زندانى کرده بود، بطورى که ضعف و ذلت، یک طبیعت ثانوى براى زن شده و گوشت و استخوانش با این طبیعت مىروئید، و با این طبیعتبه دنیا مىآمد و مىمرد، و کلمات زن و ضعف و خوارى و پستى نه تنها در نظر مردان، بلکه در نظر خود زنان نیز مثل واژههاى مترادف و چون انسان و بشر شده بود، با اینکه در معانى متفاوتى وضع شده بودند، و این خود امرى عجیب است، که چگونه در اثر تلقین و شستشوى مغزى فهم آدمى واژگونه و معکوس مىگردد، و تو خواننده عزیز اگر به فرهنگ محلى امتها مراجعه کنى، هیچ امتى را نخواهى یافت، نه امتهاى وحشى و نه امتهاى متمدن که مثلهائى سارى و جارى در باره ضعف زنان و خوارى آنان، در آن فرهنگ وجود نداشته باشد، بلکه به هر یک از این فرهنگها مراجعه کنى، خواهى دید که با همه اختلافاتى که در اصل زبان و سیاقها و لحنهاى آن هست، انواعى از استفاده و کنایه و تشبیه مربوط به کلمه "زن"خواهى یافت، و خواهى دید که مرد ترسو و یا ضعیف و یا بى عرضه و یا خوارى طلب و یا ذلت پذیر و یا تن به ذلت ده را زن مىنامند، مثل این شعر عرب که مىگوید: و ما ادرى و لیت اخال ادرى اقوم آل حصن ام نساء نمىدانم و ایکاش مىدانستم که آل حصن مردانند و یا زنان، و صدها هزار از اینگونه مثلهاى شعرى و نثرى را در هر لغتى خواهى یافت. و این به تنهائى براى اهل تحقیق کافى است که بفهمد جامعه بشرى قبل از اسلام چه طرز تفکرى در باره زن داشته است، و دیگر حاجت ندارد به اینکه سیرهنویسان و کتب تاریخى فصل جداگانه و یا کتابى مختص به دادن آمارى از عقائد امتها و ملتها در مورد زنان نوشته باشند، براى اینکه خصال روحى و جهات وجودى هر امت و ملتى در لغت و آداب آن امت و ملت تجلى مىکند. و در هیچ تاریخ و نوشتهاى قدیمى چیزى که حکایت از احترام و اعتنا بشان زن کند، نخواهى یافت، مگر مختصرى در تورات و در وصایاى عیسى بن مریم ع که باید به زنان مهربانى کرد و تسهیلاتى براى آنان فراهم نمود. و اما اسلام یعنى آن دینى که قرآن براى تاسیس آن نازل گردیده، در حق زن نظریهاى ابداع کرده که از روزى که جنس بشر پا به عرضه دنیا گذاشت تا آن روز چنین طرز تفکرى در مورد زن نداشت، اسلام در این نظریه خود، با تمام مردم جهان در افتاد، و زن را آنطور که هست و بر آن اساسى که آفریده شده، به جهان معرفى کرد، اساسى که به دستبشر منهدم شده و آثارش نیز محو گشته بود. اسلام عقائد و آرائى که مردم در باره زن داشتند و رفتارى که عملا با زن مىکردند را بى اعتبار نموده و خط بطلان بر آنها کشید. جایگاه اجتماعى و سیاسى زن در اسلام کتاب: دایرة المعارف تشیع، ج8 ص 494 - نویسنده: خدیجه بوترابى در اسلام زنان چون مردان در مسائل اجتماعى پایگاه و جایگاهى مناسب دارند و از حرکتهاى اجتماعى و فعالیتهاى گروهى ممنوع نگردیدهاند، بلکه طبق مسلمات قرآنى و حدیثى مسئولیتهاى اجتماعى بسیار بطور یکسان متوجه مرد و زن است. البته تکلیف «جهاد» ابتدائى و جنگ تهاجمى از زنان برداشته شده است. قرآن مىفرماید: و المؤمنون المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصلوة... مردان مومن و زنان مومن برخى بر برخى ولایت (سرپرستى) دارند به معروف یکدیگر را امر مىکنند و از منکر باز مىدارند و نماز مىگذارند و زکات مىدهند و از خدا و پیامبرش فرمان مىبرند، خدا اینان را رحمت خواهد کرد، خدا پیروزمند و حکیم است (توبه، 71) . در این فرموده خداوند، زنان چون مردان داراى مسئولیتهاى بزرگ ولایت اجتماعى مىباشند، از این رو به هدایتگرى و امر به معروف و بازدارندگى از زشتیها و ناهنجاریها در همه زمینههاى سیاسى و فرهنگى و حقوقى مىپردازند. با گستردگى مفهوم «منکر» و «معروف» در اسلام گستره دخالتهاى اجتماعى زن روشن مىشود. بنابراین در همه عرصههایى که مردان دخالت مىکنند، زنان نیز مىتوانند دخالت کنند مگر موارد استثنایى . پیامبر (ص) طبق دستور قرآن کریم با زنان مستقلا بیعت مىکند و بر سر اصول و معیارهایى پیمان مىبندد و بدین گونه این بدنه از جامعه اسلامى را با مسئولیتهاى سیاسى اجتماعى خویش آشنا مىسازد. درباره چگونگى این بیعت گفتهاند که پیامبر (ص) با زنان، با گفتار و کلام بیعت مىکرد و یا اینکه دستور مىداد ظرف آبى مىآوردند و خود دست در ظرف فرو مىبرد سپس زنان دست در ظرف مىنهادند و بدین گونه پیمان بزرگ رابطه فرد و دولت تحقق مىیافت. برخى گفتهاند که بیعت با زنان در زمان پیامبر (ص) از روى لباس و پوشش بوده است. در روز غدیر نیز در روایات آمده است که براى بیعت با زنان با امام على (ع) ظرف آبى آوردند. زنان در نهضت بزرگ اجتماعى ـ سیاسى هجرت نیز شرکت کردند و مهاجرت آنان چون مردان و بدون هیچ تفاوتى پذیرفته و در وحى شریف، به عنوان پدیدهاى اصیل مطرح شد. آنهم در دورانى که زنان از اکثریت حقوق خویش محروم بودند و حق دخالت در کوچکترین مسائل اجتماعى را نداشتند . در نهضتهاى اجتماعى نیز زنان مىتوانند مشارکت داشته باشند و جریانها و حرکتهاى سالمى براى هدایت جامعه پدید آوردند، مانند نهضت عاشورا و در دوران اخیر نقش زنان در نهضت تنباکو در زمان حاضر نقش آفرینىهاى حماسى زنان در انقلاب روشن است. جز یکى دو مورد در همه مسئولیتهاى اجتماعى زنان مىتوانند شرکت کنند. تنها در موضوع امامت که وضعیت استثنایى دارد. البته صعود به مقام عصمت و ولایت که جوهر اصلى نبوت و امامت است در شأن زن نیز هست و به عنوان نمونه بانوى بزرگ حضرت فاطمه (س) داراى این مقام است، لیکن رسالت و امامت اجتماعى که با دشواریهاى طاقت فرسایى همچون جنگها و... همراه است تکلیفى است که زن از آن معاف شده است. روح لطیف زن سلاحى براى تقرب به خدا کتاب: زن در آینه جلال و جمال صفحه207 - نویسنده: آیة الله عبدالله جوادى آملى اگر کسى با دشمن بیرونى مىجنگد باید از آهن وآتش استفاده کند، ولى اگر بادشمن درونى مىجنگد باید از «آه» استفاده کند نه از «آهن». در مبارزه یا هوى وهوس باید از «آه» استفاده کرد، زیرا در آن جا از آهن کارى ساخته نیست. انسانى که باهوس بجنگد، بلکه آن کس که در کنار نیایش ودعا وراز ونیاز به سر مىبرد، در مقابل هوس مسلح است. در دعاى کمیل مىفرماید: «و سلاحه البکاء» یعنى در جنگ بادشمن درونى ودر جبهه جهاد اکبر، اسلحه انسان، آه است نه آهن، گریه است نه شمشیر، واسلحه تیز وکارآمد جهاد اکبر، تهذیب نفس وناله است واین اسلحه را زنها بیشتر از مردها دارند. خداى سبحان در راه تهذیب نفس، زنها را مسلحتر از مردها آفریده است، چون ناله و لابه، هنر هر کسى نیست، چه بسا افرادى که در مجالس سوگ سالار شهیدان حسین بن على صلوات الله وسلامه علیه مىنشینند اما آن هنر ودرک را ندارند که اشک بریزند، بر فرض هم که درک داشته باشند، نرمش دل در آنها نیست، چه این که تحصیل نرمش دل، کار هر کسى نیست وفضیلتى نیست که نصیب هر کسى بشود. بنابراین، سرمایه جهاد اکبر، گریه است. در دعاى ابو حمزه ثمالى که از مبسوطترین دعاهاى ماه مبارک رمضان است، امام سجاد علیه السلام به ذات اقدس اله عرض مىکند: مرا کمک کن تا سلاح را فراهم کنم، مرا در گریه اعانت کن. «و اعنی بالبکاء على نفسی» ویارى کن مرا در گریه براى خودم. معین من باش که من بهتر بفهمم وبهتر بنالم، کمک کن که اگر اشکم تمام شد دوباره اشک بجوشد. اگر زن در بخشهاى مختلف کارهاى اجرایى یا مسائل جبهه وجهاد وبخشهاى نظامى حضور نداشت، دلیل آن نمىشود که در تقرب الى الله سهمش کمتر از مرد باشد. خدا اسلحه جهاد اکبر را به زنها بیش از مردها داده، منتها این را باید به جا مصرف بکنند. کسى که شمشیرى در دست دارد وآن را به سنگ مىزند به کارى بیهوده روى آورده است، کسى هم که براى دنیا گریه مىکند، گرچه رقیق القلب واهل ناله ولابه است، اما بىجا مىنالد. تعلیمات دین براى آن است که انسان این سلاح را به جا بکار ببرد، به مردها مىگوید اسلحه فراهم بکن واسلحه را به جا به کار ببر، وبه زنها مىگوید اسلحه را خدا به شما داده است منتها به جا به کار ببرید، مرد باید دو زحمتبکشد وزن یک زحمت، مثل یک کشورى که در جنگ مسلح نیست وبه او مىگویند خودکفا شو واسلحه فراهم کن، بعد هم به جا ومناسب به کار ببر، اما به کشورهایى که در تولید سلاح به خودکفایى رسیدهاند نمىگویند مسلح شو، بلکه مىگویند سلاح دارى ولى به جا بکار ببند. گریه سلاح انسان است، واین سلاح را ذات اقدس اله به زنها بیش از مردها داده وبه آنان گفته است که این سلاح را به جا بکار ببرید. این درست است که جمال براى زنان سرمایه است وباید، هم به جا مصرف کنند وهم زکات آن که عفاف است: «زکاة الجمال العفاف» مراعات کنند، لیکن جمال حقیقى آنان همان انجذاب به سوى جمال مطلق است وباید در تحصیل آن دقت کنند. ذات اقدس اله سرمایه رقت قلب واحساس را براى آن نداده تا انسان در اثر چشم وهمچشمى براى مظاهر دنیا ولباس وزیور گریه کند. موضوع مطلب : |
||